Erfan
Kara Ziade
[متن آهنگ «کارا زیاده» از سیناب، رضا پیشرو و عرفان]

[قسمت 1: پیشرو]
من امشب دلم گرفته اس
حتی اگه دنیارو بزنی به اسمم
این همه فهمیدم بعد دیدم
درگیر قلبای زخمی و زنگیده‌ام
قبلنا از مرگ میترسیدم اما حالا
دارم از آدما در میرم
همه چی دارن برام عادت میشن
الان فقط با پیاده روی راحت میشم
همه‌ی ما زندانی هستیم
همیشه تو حرفای احساسی غرقیم
همیشه میگرفتیم با دلداری گرمی
این حرفا باعث میشد احساسی تر شیم
این چیزا به ما باخت میداد فقطو
عصبانی میشدیمو داد بیداد همش
تو چه دنیایی ساختی باز ازم
من درگیر عادی ساختنمو
بیشتر از این ندارم هدیه بدم بت
هر ایده ای بهت بدم یه ایده‌ی تلخه
عین اون نامه هایی که رسیده به دستت
نخوندیشونو همشون مچاله زیر تختته
ورقای خالی برام دلشون تنگه
ناراحت از خدایی که ولشون کرده
وقتی واژه میسازیمو همه دلمون گرمه
هرچی تو مغزته بده بهمون ربطش
میبینی که زمین داره بالا میاره
آسمونم سر رسیده با آسیابش
اما یه حس درونم میگه کارا زیاده
ما میرسیمو مسیرمون باما میادش
اگه دنیا تموم بشه راه نمیمیره
عزرائیل تو دستاش داس نمیگیره
خونه‌ی خدا با گردباد نمیشینه
من اینا رو میگم و کسی...
[همخوان: سیناب]
وقتی زندگی به کامت شیرین نیس
داری همرو سیاه میبینی
بگو از نور تو خودت چی دیدی
اگه انگیزشو داری پس چی میگی

[قسمت 2: سیناب]
پاشو از سر جات
من میفهمم همه حالتو
دنیا تورو با ضربه ساخت
انگار همه خوشیام کمه باش
اینا از سر آینده نیست اثر گذشتس
رویاتو بلند ببین داد بزن بلندتر
بذا بندازن سنگارو سر رات
بزنن زیرابتو برا جات
اون نشسته اون بالا سر جاش
په تنها نیستی هیچکدوم صحنه هاتو

[همخوان: سیناب]
وقتی زندگی به کامت شیرین نیس
داری همرو سیاه میبینی
بگو از نور تو خودت چی دیدی
اگه انگیزشو داری پس چی میگی

[قسمت 3: عرفان]
پایدار
گفتم مامان حالش بده حالا 7 ساعت تورام
تا بیمارستان میریخت اشکا من تو راه
ولی وقتی خونستو همین بقل گوشمه
بغل گوشمه میبینمش چند ساعت تو ماه (چرا؟)
خدایا شکرت سالمه
وگرنه چجوری میکردم مکالمه (خدایا شکرت)
با خودم با این دل که قایقه
هر دقیقه یه طرف پی ساحله (همش)
ولی ساحلا همه سراب
آره جاده ها راه به راه همه خراب
سریع جفت میشیم سری طلاق
از بیرون برق میزنیم دلامون پر کلاغ (تاریکه)
کار خوب ماشین خوب
خونه‌تو اون کفشی که پامیره توشو
لباس، اینا از یاد میره زود (همش الکیه)
یادت میاد زندگیتو تو پاشیدی توش
خودتو بجو به خودت بیا
اون تو قصه ها بود که یکی هلت میداد (داستاناس)
از این خواب فقط میشه بشی خودت بیدار
صبحش میاد بکنی به خود اطمینان (اطمینان)
داری میچینیش این پازلو باز
برمیداری هرچی حاصل راست (برو جلو)
فکرت درگیر فاصله هاست
درگیر آرزو و خاطره هاست
[پل: عرفان]
این زندگی میگذره و میره
(زود میگذره)
نشین به در خیره (داره دیر میشه)
میگذره و میره (مث برق)

[همخوان: سیناب]
وقتی زندگی به کامت شیرین نیس
داری همرو سیاه میبینی
بگو از نور تو خودت چی دیدی
اگه انگیزشو داری پس چی میگی

[پایانی: عرفان]
گاهی وقتا یهو یه اتفاقی میفته که کل مسیر زندگیتو عوض میکنه... آره .... به خیلی چیزا بی اعتنایی میکنی، بی توجهی میکنی... میگذره و میره....