[مقدمه]
آزادم، آزادم، آزادم، آزادم
خوشحالم با کامم هوشیارم …
ما رو از دیده و دل نندازه
ما رو از دیده و دل نندازه
[هم خوان]
بگو به خدا چشمم بازه
عشق رو میدم همه یک اندازه
ما رو از دیده و دل نندازه
ما رو از دیده و دل نندازه
بگو به دعا بشکن کاسه
روحم سواله و جسمم رازه
ما رو از دیده و دل نندازه
ما رو از دیده و دل نندازه
[ورس]
هر بار بر تن ما سنگین تر گرد اما
بالا رو به خدا رو به خدا در تنهاست
بگریز و بِرَهان تاریکی از دل ما
خورشید رو بنما رنگین محفل ما
نگذار در دل کس آنچه نداشت عقده شود
این دل کور این دل خام، رخ بنما پخته شود
بگذار در دل ما نقطه نور شعله شود
میرسه شب میرسه خواب
رخ بنما صبح بشود
[هم خوان]
بگو به خدا چشمم بازه
عشق رو میدم همه یک اندازه
ما رو از دیده و دل نندازه
ما رو از دیده و دل نندازه
بگو به دعا بشکن کاسه
روحم سواله و جسمم رازه
ما رو از دیده و دل نندازه
ما رو از دیده و دل نندازه
بگو به خدا چشمم بازه
عشق رو میدم همه یک اندازه
ما رو از دیده و دل نندازه
ما رو از دیده و دل نندازه
بگو به دعا بشکن کاسه
روحم سواله و جسمم رازه
ما رو از دیده و دل نندازه
ما رو از دیده و دل نندازه