Poori
Beki

[همخوان]
بت حواسم بود بود حواسم لاشخورا نماسن بت
ولی رد تماسم هوم حرفات برا من تیر خلاصن
بت حواسم بود بود حواسم لاشخورا نماسن بت
ولی رد تماسم هوم حرفات برا من تیر خلاصن

[ورس]
ابریه آسمونمون فروختمون ارزون
هرکی که خریدیم نازشو گرون
رفت دلمونو ترسوند
انگار شیش نداشتش تاسمون
حال بگایی شد حالت عادیمون
مرام معرفتمون شد اشانتیون
بغض تو گلوم میزد از چشام بیرون
نداشت برام حساب کتاب نگام نمیکرد دخل نمیزد دلم
میشد بازار چشام کساد جمع میکردم
هزار هزار هزار هزار هزار
با عشق خرجش میکردم ولی نمیدید چشاش یه بار
برنیومدم از پست نفسم بنده به نفست
هنوز دستبند یادگاری هست دستت
نمیدونم عشقه یا هوسه؟
میکردن پرت دنده میدادن خارکسه ها دورت
دل ما که قرصه به قولت
تو محفلا میزنم تو مستیا غرت
ندیدی این آدم بی تو شاد نیست
نشنیدی منو بود کیپ گوشات
کیر تو این شانسو این روزا
خیت کردیمون جلو این کیر گوزا
منتظرتم هر روز هفته
هنوز وقت هست جور بشه در و تخته
جر و بحثو بچین یه بار شو تو اونی که از رو رفته
[همخوان]
بت حواسم بود بود حواسم لاشخورا نماسن بت
ولی رد تماسم هوم حرفات برا من تیر خلاصن
بت حواسم بود بود حواسم لاشخورا نماسن بت
ولی رد تماسم هوم حرفات برا من تیر خلاصن