؛[مقدمه]؛
یک دو سه چهار
؛[قسمت اول]؛
من به دنیا اومدم تا که بگم اینجا خیلی چیزارو خیلی رک
کار دیگه ای ندارم تو این دنیا زندگیمم شده خیلی جوک
عقده ها تو دلم خیلی شد
پس یه دله تو سینه خیلی پر
نوه نتیجه و بچه ندارم که شب عید بدم عیدیشو
منم مثه توء زندگیم
یه توهم عینه فیلم
چیزی که میشنوی کله من و چیز دیگه نیست غیره این
حرفمو نداری درکشو
پس از هرجایی بهم حمله شد
مساله تویه مخ من فقط من بلدم راهه حلشو
اینو بفهم این بار
از همه چیم زدم واسه این کار
زندگیمو میسازم
اونجوری که میخوام
ولی هربار
یه روح جدید تو دله تک تکه حرفام
اما حس میکنم که پیر شدم بعد بیست و چند سال
پس
؛[همخوان]؛
حرفای منه اینبار
که مثه تیر میره تو گیج گات
مشکلی نیست ولی سعی نکن بفهمی چیه تو فکره من
اینو بفهم این بار
از همه چیم زدم واسه این کار
مشکلی نیست ولی سعی نکن بفهمی چیه تو فکره من
؛[قسمت دوم]؛
شبا یه چیزایی میبینم که خراب میکنه روزمو
روزا یه چیزایی میبینم که خراب میکنه روحمو
اینم شده کاره هر روزمو
به خودم میگم که یه کوهمو
این چیزا که میبینم اثری نداره روم حتی سره سوزنو
ولی حقیقت دقیقا چیزه دیگس
منم از درشت تا ریزو میگم
تا حرص بخوری و پاشی روی پات
آه اگه باشی روی پات
اگه مثه ما تو باشی روی آسفالت
تو هم میبینی که هست
اگه جای من باشی پا میشی میکروفنتو میگیری به دست
میخونی از هرچی که نیست
میخونی از هرچی که هست
ولی بدون چیزایی که از تو خیلی دوره نزدیکه من
همه میگن تقصیره من
ولی این تقدیره من توی ذهنم
نمیدونی که چی میگذره توی فکر من
؛[همخوان]؛
حرفای منه اینبار
که مثه تیر میره تو گیج گات
مشکلی نیست ولی سعی نکن بفهمی چیه تو فکره من
اینو بفهم این بار
از همه چیم زدم واسه این کار
مشکلی نیست ولی سعی نکن بفهمی چیه تو فکره من