[متن آهنگ «نسل من» از بهرام]
[مقدمه]
اشخاصی مثل من در یک جریان دیگهای هستن
وابسته به یک طبقهی دیگهای هستن
و از نسل دیگهای هستن و از اصل دیگهای
با فرهنگ دیگهای، افکار و اندیشههای دیگهای
نهضتها و جریانهای فکری و اجتماعی دیگری
و از دنیای دیگری
[قسمت ۱]
یه گوشهای از این شهر یه سری آدم هست
آدمهایی مثل من، خسته از لحظههایی مثل قبل
خسته از فردای شکل دیروز
خسته از آدمها و زندگی خشک و بی روح
من از یه نسل دیگم، صدای گولهها تو گوشمـ
واسم لالایی خوندن
تو شیکم ننم صدای جیغ و دادـ
زیاد شنیدم با صدای بمب و موشک
تو بیست و چند سال عمرم
آدما رو کنار هم ندیدم
یا جلوی هم بودن، یا روی هم
اونا همش در حالِ جنگ بودن
حتی وقت خواب توی شب روی تخت
تو بیست و چند سال عمرم
بیست و چند بار مردم
بیست و چند سال حقم رو خوردن
زندگیم رو بر عکس کشیدن
تا منم مثل اونا اون رو برعکس ببینم
من وقتی مرد شدم که پر درد شدم
ظاهرِ آدما خوب و همه تو زرد شدن
تا اینکه خواستم این اتفاق رو درک کنم
از توی آدمهای اجتماع هم طرد شدم
این خیلی سخته، این خیلی تلخه
که آدمهای دورت نمیفهمن چیه حرفت
این اتفاقها میشن عقده توی قلبت
یه مشت اعتقاد چرت و پرت میره تو مغزت
تا یه کم حرف زدم، گفت بگو معذرتـ
میخوام؛ این زندگی یه خواب تلخه، نه؟
کسی ازم نمیپرسه که چیه درد من؟
دردم اینه که پرده رفت کنار از پنجرم
پس دیدم همه چیو، داد زدم با حنجرم
بعدش بین من و خودم شروع شد جنگ نرم
این باعث شد که از دست مردمم در برم
پس نگو برگرد، پس نگو برگرد
این باعث شد که از دست مردمم در برم
[پایانی]
اگر در سخن من
در انتقادهایی که من میکنم تلخیای وجود داره
این تلخی را بر من ببخشید
اگر معتقید و میبینید که درِش حقیقت هست