؛[قسمت ۱]؛
این منم جوون گفتمان خنثی اعتدال
نوجوون هشت سال شوم احمدی نژاد
قربانی شرق و تهجر، غرب و استعمار
ساکن این اروپای آب زیر کاه
بی دفاع
خوردم هرچی جامعه ام به خوردم داد
یکمم تف کردم حس کنم مستثنی ام
شدم به مرضاش مبتلا
ولی فهمیدم چیزی خطرناک تر نیست
واسه جمع مفتبرا جز یه هنرمند کهنه کار نوگرا
چی یاد بگیرم از کی؟ کیان بزرگترام؟
نمیشه خون روی دستشون رو شست با صابون
باید سرشون رو با استدلال برید جا چاقو
پس منطقمو تیز کردم
رفتم تو خیابون
هرکی گفت حقت بود، چشمت کور، لیاقتت همینها بود
گفتم کوفت، ابله کم هوش
مدرسه دامداری شده
بازار کار چرخ گوشت
شاید به نفعت بود ببینی یه روز ضعف ساختار رو
خِرِّ نویسنده رو بگیر نه قهرمان داستان رو
ببینی محصول محیط آدمارو
شاید گذاشتیم تو ساختار نوین جا براتون
نبوغ تولید گرفت ازم لذت مصرف رو
بازی ساده شده از بس که زدم به هدفو
یاغی کردم هرچی منفعل بی طرفو
پشیمون کردم کلی متظاهر بی شرف رو
مثل تو
یه سکه با دو روی به درد نخور
نه عذر خواهیت میخوره به دردم نه حتی تشکر
همهشو خراب میکنم بهتر میسازم از نو
من کفر میگم همزمان تف میکنم حقو
؛[همخوان]؛
بشنو
می مون نابه جام مون تا لبش پر
بازی تموم بشه باختی باز تهش تو
نمیفهمی نه نفرتو نه عشقو
اینو میخونم هم گوش بکن هم بشنو
می مون نابه جام مون تا لبش پر
بازی تموم بشه باختی باز تهش تو
نمیفهمی نه نفرتو نه عشقو
اینو میخونم هم گوش بکن هم بشنو
؛[قسمت ۲]؛
کدوم اجتماعه که موند مثل سابق؟
دست میکشم رو کلهم غول بشه ظاهر
نور بشه ساطع
تا که چشمات کور بشه کامل
مظلوم نبودم نتونست بهم زور بگه ظالم
ما سوتمون بلنده
قوتمون غالب
حتی دشمنمون تو خلوتش دوسمون داره
تو آینه ی شکستهت ببین تو فکت نمونده یه دندون سالم
مگه امونت داده روزگار؟
بین جبر و انتخاب وسط میدون جنگیم بی تیر و بی خشاب
میرسی به سزات
من جریان سومم جلوم متحد شدن از مداح اپوزوسیون تا ماله کش نظام
هی میگن این واقعیت رو باید پذیرفت
ما فکر میکنیم واقعیت رو باید ساخت
ما فکر میکنیم قدرت رو باید بود
اونا فکر میکنن قدرت رو باید داشت
؛[همخوان]؛
بشنو
می مون نابه جام مون تا لبش پر
بازی تموم بشه باختی باز تهش تو
نمیفهمی نه نفرتو نه عشقو
اینو میخونم هم گوش بکن هم بشنو
می مون نابه جام مون تا لبش پر
بازی تموم بشه باختی باز تهش تو
نمیفهمی نه نفرتو نه عشقو
اینو میخونم هم گوش بکن هم بشنو