ورس بهرام :
واسه فرار از تن داره قرار رسما
پس ترسی ندارم از میله و زندونو دستبند
خستن اونا که جلو ما کمر بستن
نفسا خراب ذات یا از چاقی مستن
اگه بشه میگم بشه نشه بشه هر کی بشنوه
اسیر من بشه ملکه ی چشت کش نره
حرفمو چاغال که بگم دوتا کص شعر و خندت بره بگا
دربست بره بزار حرفم داره فساد
بازارت شده کساد
میترسی حتی از سایه من میکشی رو چشات
کم نشده حرفام چون که این تازه نصفشه
من اورانیوم غنی شده تو یه فشفشه
اسمشه بهرام
پنج ساله حرفام
ثابت شده که تو ر فارس هنوز سر پام
وایسادم سر جام
من قصه گو ؟ قصه بود ؟
نه ته خز حرفام نصفه موند
ورس بهرام :
نگو خلاف اونا که شاخن بچه قرطین
دافاتون جلو میدون *** یا که ***
تو با قمه من میام با هفت تیر لغات
منو ته خز داریم پنجاه شیش ساله ثبات
دیگه واسم اف داره بخوام شاخ به شاخ شم
میدونم دیگه غرق شدی تو عمق واژم
پس باس وسیقه بزاری واسه رها شدن از مم
بگیر فازو بریم فضا تموم شده حرفام