Fadaei
Refigh
؛[قسمت ۱]؛
جاشون تو قفسه سینمه، رفاقت دینمه
میطلبه شهادت، رفیق مثل میهنه
‌آه، چی کمه وقتی پره تو لیوانا مرام؟
بزن سلـــــــــــامتی‌ هر چی‌ آدم لوطیه
هر کی‌ بزرگه ولی پیش رفقا کوچیکه
چیزی تو جیبش نداره، خودش و قوطیشه
پوتینش آویزون از سیم برق
عبرت نمیشه. هنوز سینه-گرمیم
سپره این جون قابل واسه رفیق و ناموس
خاموش نمیشه فانوس معرفت تو قلبم
هستم به یاد خوبهایی که از پیشمون رفتن
احسنت به لبخند رفیقی که جا دستبند رو دستشه جا دستبند
توئون رفاقت رو داد و کشید حبسش
سقفی نیست بالا سرش ولی سنده حرفش
انتقام خون حقه اما به احترام صلح نمیگیریم
‌میکنیم کاری که خودش بشینه انتظار مرگش
ساقی، یه پیک بریز سلامتی خودت و باقی
سام همه مجرمای شاکی
باکی نیست از جهنم، اگه باشیم با رفقا شادیم
اینا لفظ نیست، من شاهنامه نمیکنم تفسیر
تقدیر از اونا که تنهام نذاشتن وقت ذلت
روزی تقسیم میکنم شادیهام رو باشون با لذت
ضمناً با کمی دقت میفهمی
رفیقام پشتمن و جا خنجر نمیبینی رو کمرم

؛[همخوان]؛
رفیق… فدائی الحق داره
اینا حقیقته، شاهنامه افسانست
حقیقته، شاهنامه افسانست
حقیقته، شاهنامه افسانست
رفیق... همه جا فدائی الحق داره
اینا حقیقته، شاهنامه افسانست
حقیقته، شاهنامه افسانست
حقیقته، شاهنامه افسانست

؛[قسمت ۲]؛
ثابت میشه رفاقت تازه وقتی که
رفاه قطع میشه. تیشه به ریشه میزنن
حتی پروانه ها هم میخوان بزنن نیشت
کی‌ شعر میگه از چیزهای قشنگ؟
وقتی همش با مصیبت باشی طرف
هرس کردم همه شاخه ‌های هرز رو، رفتم سمت هدف
صدا از اونور میومد ولی قفل بود در
کردم تف روش رد شدم از هر کی‌ رفاقتو چس دود کرد
ببین از هیشکی نداشتم من انتظار
دریغ از یه اسکناس، کسب کردم اعتبار
بدون شر کردن جمع کردم اعتماد بزرگهای شهر رو
هر طور که بود از لجن اومدم بیرون. دیروز نمیره از یادم
یه نصیحت خاکی باش، مثل سایه ات
مثل شاخه های پربار درخت که خم میشن به آسفالت برسن
بده حق، که یه کم، بشه محدود دایره رفاقتم
خواب بودم، عجالتاً پاشدم زود
کفالتم، همیشه با خودم بود
از دیرینه، معرفت شیرینه. سوال منم اینه
رفیق... واسه تو چیه؟
رینگ نقره‌ای ماشین یا استرینگ دافی؟ ببین حاجی
از دید من، باعث فرق میشه فقر
مخت رد میده به همچی میگیری سخت
رفیق یه الماسه، کمیابه
داشتنش توئون داره سنگین
متصلیم به هم مثل زنجیر
ملتفتی پسر؟ هر کی دمخورمون بوده میدونه
رفاقت ما مثل دومینو میمونه
زیادن ولی باشن دونه دونشون یه دونه
کافیه بیفته یکی‌، میشیم آتیشخور رفیق
تصویری میسازیم که تسلیم شی هر کی‌ هستی‌
تحت تأثیر تفسیرش تصفیه شه هر چی پستی
چون رفاقت رسم مردیست

؛[همخوان]؛
رفیق… فدائی الحق داره
اینا حقیقته، شاهنامه افسانست
حقیقته، شاهنامه افسانست
حقیقته، شاهنامه افسانست
رفیق... همه جا فدائی الحق داره
اینا حقیقته، شاهنامه افسانست
حقیقته، شاهنامه افسانست
حقیقته، شاهنامه افسانست