؛[مقدمه]؛
بابا این یارو معنی مستضعفم میخواد عوض کنه
؛[قسمت ۱]؛
بیچاره شمشیر چارهای جز کشتن نداشت
فرقی نمیکرد مومن و مرتد براش
ولی حالا کلاش زندگی همیشه رو سر مستضعفاس
گل یا پوچه یالا بهارو از مشتم درار
تو این چرخ نوکرمدار، قوزک پا میره روی مقررات
همیشه گره خورده سی بند انگشت، محکم هواس
یه آشی پختم برات
با نیموجب خون روش خوشطمطراق
به سردار برسون از قولم سلام
بگو پذیرا باشیم بعد مصوبات
هفتسنگ و گرگم هوا
میکشن بیرون جرم از غلاف
خالی میشه مسلسلا
راستی میخواستی امنیت ایجاد کنی
مرسی از محبتات
لای بیداد و جیغ داریم خفه میشیم
نیست پانتومیم
باید زنجیر رو پاره کرد و ریسمان جویید
ملتی که دیویست سال دویید
تو حیاطی که هیچ جاش نیست آبخوری
فقط یه ناظم داره با سیبیل دالتونی
همه تو این خواب گمیم
گفتیم جامعه چار تا پیرهن پاره کرده
براش بافتن بولیز
؛[همخوان]؛
تن پروانهها پیرهن زنبور
هر روز ما روز واقعهست
پره حسابا از خون
اینهمه مظلوم
یه مامور زخمی
هزار تا مظنون
حالا مگه چی شده؟
اینهمه شعبون، یه بار رمضون
تن پروانهها پیرهن زنبور
هر روز ما روز واقعهست
پره حسابا از خون
اینهمه مظلوم
یه مامور زخمی
هزار تا مظنون
حالا مگه چی شده؟
اینهمه شعبون، یه بار رمضون
؛[قسمت ۲]؛
راستی، جزوههای سرخو خوندین لای کتابای درسی؟
فورمولی نداره که، قلب بزرگ میخواد تقسیم
ولی شما کندین و بردین بی ترسی از وجدان و
ما رو امر به معروف کردین
گرگ و میشه وضعیت
گرگو از هر وری که بخونی گرگ میشه مشتی
توی عصری که هرکی یه نقشی بازی میکنه
شاکی میشه دستگیر
قورباغه گرمی میکشه، کبری میگیره تصمیم
چرا هرکی جهنم میره برنمیگرده؟
شاید اونقدا هم که میگن بد نیست
قسم به عرق سرد و سنگ دست صفشکن
نقاب دلقک و مشک زهر
دل ما دریایی بود
جایی که همه دوست داشتن قطره شن
نه فراموشکاریم، نه بخشنده
تک به تک دولتا باس همه خوردهحسابا رو پس بدن
اقتصاد مفتبری، کل کهکشانه با یه مشتری دستبهنقد
چاشنی شاعر حلقهبهگوش ادبیات نوکری
جغرافیای غلط، فلسفهی لکنتی
؛[همخوان]؛
تن پروانهها پیرهن زنبور
هر روز ما روز واقعهست
پره حسابا از خون
اینهمه مظلوم
یه مامور زخمی
هزار تا مظنون
حالا مگه چی شده؟
اینهمه شعبون، یه بار رمضون
تن پروانهها پیرهن زنبور
هر روز ما روز واقعهست
پره حسابا از خون
اینهمه مظلوم
یه مامور زخمی
هزار تا مظنون
حالا مگه چی شده؟
اینهمه شعبون، یه بار رمضون
؛[قسمت ۳]؛
توی بادهها مذاب
پر خواجه و غلام
عروسی حزب باده با قوا
دلا کباب، میمیکن شاعرا سماق
بفرمایید شام
دهنمکی با دوربین و چماق وایستاده
پوتین با قرآن
دم در بده، بیا تو
خونه سیاهیم، فقط نداریم جذام
لاشخورا پی پر عقاب
پوستو قلفتی میکنن از تن اوضاع
بابا جنگنده آتیش میکرد و ننه اجاق
گرم میشد به پسر شجاع سر اولاد
تره به تخمش میره، حسنی مطیع دستوراس
مرید مامورا، پلیس و کپسولا
توبیخ و سرکوبا
نه، بسنده نمیکنه کندوها
خرسا عسل رو میخوان با زنبوراش
قحطیه، چشم داروغه به کشکولاس
بند نمیشه سیما رو خرک سنتورا
نمد مشکی صدا رو میگیره به دندوناش
عاشق لحظهی بحبوحهم
وقتی پرده رو میزنن کنار از تو کاخ
دوتا حدقهی چشم ناظر سقوط سربازا به عمق دستوراس
وضعیت فرزه، درمیره از کف مسئولا
؛[همخوان]؛
تن پروانهها پیرهن زنبور
هر روز ما روز واقعهست
پره حسابا از خون
اینهمه مظلوم
یه مامور زخمی
هزار تا مظنون
حالا مگه چی شده؟
اینهمه شعبون، یه بار رمضون
تن پروانهها پیرهن زنبور
هر روز ما روز واقعهست
پره حسابا از خون
اینهمه مظلوم
یه مامور زخمی
هزار تا مظنون
حالا مگه چی شده؟
اینهمه شعبون، یه بار رمضون
؛[قسمت پایانی]؛
ما فقط یه آقا میشناسیم
اونم رهبر نیست، جانیه
فدائی
ملتفت