[مقدمه]
میترسی، جلیقهت ضدگلولهست
نمیدونی گردن میجوئن قشرِ فرودست
[قسمت ۱]
زیرِ گنبدِ کبود
خبرای خوش، نوبرِ خزون بود
ناامن و امون
از زمین و زمون دود بلند میشد
مغز میزد به قلب شبیخون
کوری به کلانشهر زده
رنگا دادهن جون
گرفته لیلی سینهی شیرینو به دندون
فرهاد مُرده، مجنون مظنون
آزادی مفت، ارزون
ولی همچنان هر روز فلهای کشته میشه آدمِ مظلوم
میمونه مادرِ افسوس
بانگِ ملکوت لالهی گوشو قطع میکنه
کِشتیِ شادی به گِل میشینه تو ساحلِ اندوه
اینهمه حرف و حدیث و فصل و کتاب
مردِ عمل کو؟ ها؟
کجا پهن میشه سفرهی درد و دلات؟
زیرِ نخل و چنارِ شهری که تا ابرو هست تو فساد
نمیخوام حتی یه مشعلِ کمنور
تنهایی میزنم به لشکرِ نمرود
شیپورِ خونی به گوشِ مردمِ خواب
خیمهشببازیِ قتل و قصاص
اون چیه که میکنه خیر رو از شر دور؟
یالا، بگو چرا نمیندازه دیگه لیلا النگو؟
واسه همشهری دست تکون میداد کیهان از سکو
اعتماد درمیآورد سر از جوب
کجاست اون زمونه که پاره نمیشد قیدا از بند زود؟!
هنوز امضا سند بود
حالا انقلابا کشیده میشه بالا با ریقِ سرکوب
مغزای تشنه زیرِ سیلابِ کمبود جون میدن
خاک میشن
زیرِ پنج لای گِردِ زمینِ همواره قرمز
[همخوان]
خطاب به رهبر تا قاضیای شرخر
طنابِ دار گِرده، آسیاب به نوبت
ما مهرِ حکمو با خون میشوریم
وضعیت آبیقرمزه، رسیدن نازیا به قدرت
خاک میشه پهلوون تو ظلمت
خطاب به رهبر تا قاضیای شرخر
طنابِ دار گِرده، آسیاب به نوبت
ما مهرِ حکمو با خون میشوریم
وضعیت آبیقرمزه، رسیدن نازیا به قدرت
خاک میشه پهلوون تو ظلمت
[قسمت ۲]
یه بابایی جوونیا از کفِ جبهه جمع میکرد سربازِ نصفه
الان علافِ دِینه، همیشه شهلائه چشمش
میگرده دنبالِ پَرِ خونی اطرافِ بِرکه
جیگرِ قو فرو میره توی خیکِ اربابِ قصه
بِکره، سنجاق و جنسِ بهراه و حالواحوالِ سکه
میشنوم صدای خِرخِر
از قبلهنما میپرسم کعبه کدوموره؟
عقربه میکنه فِسفِس
بازیِ لِیلِی بینِ دلِ رسوا و عالمِ غیبه
رقصِ یه کولیِ مُرده تو پوستِ یه آدمِ زنده
کجا میبری ما رو هی شعر؟
حرف تو کلمه و کلمه تو جمله سِحره
بندِ بریدهم توی دستای صیادِ گشنه
که مثل عصرای جمعه وصله و پینهس
یه طرف زره و زیور
یه طرف مغزِ جوییدهس
ضجه و شیون
مگه میشه کم شه امیدم؟!
میدم به رویاهامون سندیت
میگذرم از مرزِ هویت
ایسته و توی صندوق یه دستِ بریدهس
خلاص نمیشیم از شرِ مصیبت
ترس یه گزینهس
ولی من دندون نشون میدم به قصدِ جوییدن
جنگیام، جلیقهم جملههامه
دنیا پادگانه، پوتینم جفتِ پامه
حکومتِ کفتاراس، مفته لاشه
هیچی نی منصفانه
[همخوان]
خطاب به رهبر تا قاضیای شرخر
طنابِ دار گِرده، آسیاب به نوبت
ما مهرِ حکمو با خون میشوریم
وضعیت آبیقرمزه، رسیدن نازیا به قدرت
خاک میشه پهلوون تو ظلمت
خطاب به رهبر تا قاضیای شرخر
طنابِ دار گِرده، آسیاب به نوبت
ما مهرِ حکمو با خون میشوریم
وضعیت آبیقرمزه، رسیدن نازیا به قدرت
خاک میشه پهلوون تو ظلمت
[پایانی]
زیرِ خنزلِ بحثا
دفن میشن اجساد
عمرِ با اقساط
مته به خشخاش میزنه
مامورا میریزن سرِ بزنگاه
وضعیت آبیقرمزه