[آلبوم حق / متن آهنگ «مگه چی میشه» از فدائی]
[قسمت ۱]
مگه چی میشه یه بار هم بنده
خدا رو ببنده
دورهمی خنده خنده
کلهها با پنبه بریده میشه
چیزی نی جنگه
میخوننش جُنگ
دو تا نقطه میذارن میگن چنگه
بزن، ما تاب شکستن داریم
پنجره، عاشقِ سنگه
لحظهها لقن
تعادلت از کف نره
بند به آب نده اصلاً
میگن تو بارون اسید
حل میشه بند بندت
ولی باز پرسه میزنه
با یه دفتر شعر
اصلاً عزرائیل بگو چنده؟
من خریدار مرگم
کاسبم، پولم هم نقده
زندگی رنگ برگه
نه سبزه، نه زرده
وقتی که تو لجن محضه
خاکستریه، افسرده
نمدار، خسته
گذران عمر تو این سگدونی
مثل جق زدن میمونه با رنده
مفتبری بِرنده
کاسترو با آدیداس سهخطه
تن چه گوارا
میافته به لرزه تو قبرش
میخنده، سوریلنده
[همخوان]
آویزون شدم از بالکن
کف پام سرد، دستام شل
بهم میگه بپر
ولی من قبل اینکه بسپارم خاطراتو به باد
میمالم پوز همه ظالما رو به خاک
آویزون شدم از بالکن
کف پام سرد، دستام شل
بهم میگه بپر
ولی من قبل اینکه بسپارم خاطراتو به باد
میمالم پوز همه ظالما رو به خاک
[قسمت ۲]
شاه مرده بود، رخ قلعه میبست
جنازهها لخت بودن
ولی کسی شق نمیکرد
کوچه بنبست بود
و باز دسته میرفت
تو خلق تا لثه میرفت
زیر پوتینِ عُرف
پیر ضجه میزد و میگفت
مگه آدما رو با تخم قبر نمیکنن؟
پس چرا سبز نمیشن؟
ما تو چارخونههای مرگیم
وزرا طفره میرن
دنیا رو جهنم کردن و
بهشتو وعده میدن
توی گریبونه سرا
جدا میشه کله از تن
چی میمونه برات؟
وقتی میشنوی پای تریبون بلا
جماعت اهل قلم
میگن هذیون تمام
افیونه دوا
اینجا مرگ سهله فقط
توی عصر یه ملت مُردهپرست
بیدار میشه از خواب شبا، مرغ سحر
مثمر ثمره
پاره میشه پیوسته چرت بشر
من آخرین قطرهی اشک مادرم که چکید
آخرین تیر کلاش
آخرین کُردم، بخورم به کی؟
[همخوان]
آویزون شدم از بالکن
کف پام سرد، دستام شل
بهم میگه بپر
ولی من قبل اینکه بسپارم خاطراتو به باد
میمالم پوز همه ظالما رو به خاک
آویزون شدم از بالکن
کف پام سرد، دستام شل
بهم میگه بپر
ولی من قبل اینکه بسپارم خاطراتو به باد
میمالم پوز همه ظالما رو به خاک
[قسمت ۳]
صدای بادم به مزرعهی گندم
پیرمرد نجار، سمفونی چکش
طبقهی همیشهکجخُلق
شهروند درجهچندم
زندگی سگی، جماعت سگکش
مستقل از حکم
خودجوش، سرخود
کمری که جلو شما نشد خم
دستای بسته از پشت
بند شکنجه
تصویری که نگرفت
دوربینای هنرِ هفتم
طنز تلخ یه لبخند محوم
گریهت میگیره بخندم
صبر کن
ما بغض تو گلومونه
دیگه اشکآور واسه چی سرگرد؟
گوش راستمونو بُریدین
و شدیم ون گوگ
قیصر شدیم تو کلاس آق منگل
بگو دستخوش
مسخرهست
یه صلح غلط وسط اسلحهست
دست از سر مردم برنمیداره
روباه مصلحت
خستهم از قاضی و بازی
از گلولهای که میکنه
مخ شاکیو خالی
از جهانی که خوناب دغدغهست
[همخوان]
آویزون شدم از بالکن
کف پام سرد، دستام شل
بهم میگه بپر
ولی من قبل اینکه بسپارم خاطراتو به باد
میمالم پوز همه ظالما رو به خاک
آویزون شدم از بالکن
کف پام سرد، دستام شل
بهم میگه بپر
ولی من قبل اینکه بسپارم خاطراتو به باد
میمالم پوز همه ظالما رو به خاک