[متن آهنگ «فراموشی» از شاپور و فدایی]
[قسمت ۱: شاپور]
سلام به فراموشکارا
انگار دنیا لجه ترازوش با ما
میگیرن رومون چون کارشون میشه
همونا که رفاقتو یادشون میره
زمین قرمزه آسمون سیاه
ما رو کم میبندیم هی میاره تاسمون زیاد
شما دشمنمون هم بشین
خونه آخرش میخواد سر کوچهمون دو سه تا پاسبون بیاد
دهنبینن حتی مشتیاش
که تو اجتماع بدعادت نمیشن
لطف نکرده دولاپهنا پس میخوان
بدون پول پس بهتون سلامم نمیدن
فکر کردین نمیتونستیم بیایم تو لنز
وید بکشیم لم بدیم تو بنز؟
اینهمه قربانی، رپرای زندانی
کافی نیست که یه کم برین تو فکر؟
رسم و رسوم شده مرسوم
یکی بت بشه همه میرین از هوش
سرپیچی ممنوع از قوانین و دستور
امروز قهرمانم فردا بکشنم رد میشین از روم
حافظهها کمتر از فلاپی
دستهجمعی پاشید برید تراپی
از ایرانایران اشکان داره همینا رو میگه
کوچه علیچپه ترافیک
انگار تو دماغ شهر زدن کتامین
[هم خوان: شاپور]
ماه شده خورشید قبیله
صورت واقعیت کریهه
اینروزا همهچی فراموش میشه
انگار همهگیره مسریه قضیه
ماه شده خورشید قبیله
صورت واقعیت کریهه
اینروزا همهچی فراموش میشه
انگار همهگیره مسریه قضیه
[قسمت ۲: فدایی]
تو چشمم میرقصه آتیش دودش هوا میره
بیتها رو میریزم تو حلقومتون
مثل یه عقاب که داره به جوجهکرکسا غذا میده
جماعت گوجهزن حزب باد
تو آتیش نمیسوزه اژدها
رپ رو قورت دادم بدون اشتها
قلم من تیزه مثل تیغ توی کیف جندهها
خط میچینیم ما از ناپولی تا کف پاریس
همو میفروشید شما سر یه پک خالی
یادت نره پا منبر زرمفتزنا
همیشه ید طولا داره صف چایی
تاریخ جلو میره کاروان پشت خائناس
آدمای خایهمال ناسپاس
آش سرده کاسه داغ
رپ من لب خطه زیر پونز
تو گوش قاتلا و کاسباس
آتیشتون میخوابه با بوی نم
به همهتون دارم سوءظن
گلوتو میگیره فدائی مثل سگ سرابی
حتی اگه داشته باشه سه تا پوزهبند
ما با جیب خالی رسیدیم نه دلهدزدی
چادر سیاه ماه که نمیره تن خورشید
چشمتوچشم میشم تکی با کل شهر
میخوره لب جدول ته بطری
[هم خوان: فدایی]
ماه شده خورشید قبیله
صورت واقعیت کریهه
اینروزا همهچی فراموش میشه
انگار همهگیره مسریه قضیه
ماه شده خورشید قبیله
صورت واقعیت کریهه
اینروزا همهچی فراموش میشه
انگار همهگیره مسریه قضیه