؛{مقدمه: آرش دارا}؛
این شعر رو خوندم توو گوشِ باد
چِشم چِشم به راه مهتاب
همیشه می درخشه روحِ بی تاب
شکلش افتاد تو سطحِ آب
حیرون شدم دیدم چه زیباست
غرق شدم توو نگاش
؛[همخوان: آرش دارا]؛
گفت من شعله ی خورشیدم
رنگین کمونِ بی رنگ
کِشتیِ بی لَنگر، آزاد و رها
با باد می رقصم
گفت من شعله ی خورشیدم
رنگین کمونِ بی رنگ
کِشتیِ بی لَنگر، آزاد و رها
با باد می رقصم
؛[ورس: مهراد هیدن]؛
پام رویِ گازِ قان قان
می کُشتم آخرین داستان
عادتمه خوب باهاش آشنام
با یه دستبند شب تویِ پاسگام
دسته گل آب میدم من هر دفعه
پدرم راضی نبود
گفت یاغی و لات نیست پسرم
لقِ معلم صفر داد
بیست نگرفتم به چپم
قهرمان قهرمان من قهرمانم
مادر هشدارُ بِم داد
گفت پسرم مواظب باش
گُل اگه خوش رنگه و خوشگل
یعنی لاش مار داره بپا
اولش آخرش فهمیدم
؛[همخوان: آرش دارا]؛
گفت من شعله ی خورشیدم
رنگین کمونِ بی رنگ
کِشتیِ بی لَنگر، آزاد و رها
با باد می رقصم
گفت من شعله ی خورشیدم
رنگین کمونِ بی رنگ
کِشتیِ بی لَنگر، آزاد و رها
با باد می رقصم
؛[پل: هیدن و دارا]؛
ای باد منو ببر
ازینجا من تا ابد
می رقصم با آوازِ طوفان
گفت من شعله ی خورشیدم
رنگین کمونِ بی رنگ
کِشتیِ بی لَنگر، آزاد و رها
؛[همخوان: آرش دارا]؛
گفت من شعله ی خورشیدم
رنگین کمونِ بی رنگ
کِشتیِ بی لَنگر، آزاد و رها
با باد می رقصم
گفت من شعله ی خورشیدم
رنگین کمونِ بی رنگ
کِشتیِ بی لَنگر، آزاد و رها
با باد می رقصم