؛{مقدمه: مهرادهیدن}؛
دوباره بست راه به روم
آروم آروم گم شدم
چشا به سمت آسمون
تو فکر اینکه چی میشد
نیست این آسون، نه
دیگه بسه راه رفتن
آزادم، بال دارم، جام بالاست من
؛{همخوان: مهرادهیدن}؛
من واسه این کار زاده شدم
من این بار آماده شدم
من واسه این کار ساخته شدم
من بیتاب، بیتابم
؛{قسمت ۱: سامان ویلسون}؛
دوران سخت
میخوام برگردم هرچی سریعتر توی تخت
اوقات تلخ
زل بزنم به چراغای روی سقف
فکرای پوچ، فکرای پرت
اتفاقای دیروز و روز قبل
وقتی که بریزم این فکرارو توی سطل
داد میزنه صدای مثبت توی سر
کسی ام که توی مشکل توی گود
میتونم تو باتلاق شنا کنم
بیام بیرون پشتش روی اوج
میتونم لای شیرا شکار کنم
میشه چیزی که گم کردمو پیدا کنم
اگه از بالا نگاه کنم
امشب مثه بمب صدا کنم
لرزش تا صبح به پا کنم
؛{همخوان: مهرادهیدن}؛
من واسه این کار زاده شدم
من این بار آماده شدم
من واسه این کار ساخته شدم
من بیتاب، بیتابم
؛{قسمت ۲: سامان ویلسون}؛
زندگی نود و نه درصد افراد
هر روز صبح کار، ظهر غذا، شب خواب
نمیخوام بمونم تو این مثلث
ریسک خطریه، روتین کشندس
بزار فک کنن هالو و خلم
خودم میدونم چقدر باهوش و پُرم
تکراری شده چهارچوب دورم
دنیای خودم، قانون خودم
میخوام دو خط موازی بهم برسه
یه کاری میکنم دودوتا بشه سه
یه سریا میگن نکن که نمیشه و
همین بوده همیشه، اینا همه استرسه
یه جایی میرم که نبوده جا پا
کاری میکنم که نشده تا حالا
تا تو این شهر جشن به پا کنم
ســــیــل اشک به راه کنم
؛{همخوان: مهرادهیدن}؛
من واسه این کار زاده شدم
من این بار آماده شدم
من واسه این کار ساخته شدم
من بیتاب، بیتابم
؛{پل: سامان ویلسون}؛
ُدعا میکنم دائما”
خدا کمکم کن خواهشا”
رویام بزرگه
گفت برا رسیدن بهش دو راه جلوته
پاشو برنامه کارتو بچین
یا بخواب و خوابشو ببین
؛{همخوان: مهرادهیدن}؛
من واسه این کار زاده شدم
من این بار آماده شدم
من واسه این کار ساخته شدم
من بیتاب، بیتابم