Mohsen Namjoo
Nameh
از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
انی رایت دهرا من هجرک القیامه
دارم من از فراقش در دیده صد علامت
لیست دموع عینی هذا لنا العلامه

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

هر چند کآزمودم از وی نبود سودم
من جرب المجرب حلت به الندامه
گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم
و الله ما راینا حبا بلا ملامه

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی


پرسیدم از طبیبی احوال دوست گفتا
فی بعدها عذاب فی قربها السلامه
حافظ چو طالب آمد جامی به جان شیرین
حتی یذوق منه کاسا من الکرامه

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی


گر اوفتد به دستم آن میوه رسیده
باز آ که توبه کردیم از گفته و شنیده
روزی کرشمه ای کن ای یار برگزیده
یاران چه چاره سازم با این دل رمیده
وان رفتن خوشش بین وان گام آرمیده
چون قطره های شبنم بر برگ گل چکیده
صد ماه رو ز رشکش جیب قصب دریده
دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده
دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده
دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده
دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده
دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده
دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده
دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده