وقتی لالبازی تو دنیا یه زبون مشترک شد
وقتی تو گودِ حماقت پهلونمون فلک شد
وقتی سنجاب خیانت سهم بال شاپرک شد
وقتی گفتنِ سلام و به سلامت متلک شد
میرسی به حرف من
میرسی به حرف من
وقتی تو سفره ی خالی قِاتقت خونِ جگر شد
وقتی جنگل از حضورِ یه جرقه شعله ور شد
وقتی گونه های جلاد از صدای گریه تر شد
وقتی که کلاغ قصه از دوباره در به در شد
میرسی به حرف من
میرسی به حرف من
حرف من سوال من زمزمه ی زیر لبه
که چرا تو این حوالی شب یلدا هر شبه
حرف من سوال من زمزمه ی زیر لبه
که چرا تو این حوالی شب یلدا هر شبه
از نگاه بعضیا حرفای من حرف حسابه
که دهن بندِ طلایی واسشون تنها جوابه
از نگاه بعضیا حرفای من حرف اضافه ست
برای همین سیاهی از شنیدنش کلافه ست
میرسی به حرف من
میرسی به حرف من
حرف من سوال من زمزمه ی زیر لبه
که چرا تو این حوالی شب یلدا هر شبه
حرف من سوال من زمزمه ی زیر لبه
که چرا تو این حوالی شب یلدا هر شبه