Farshad
Tabout
کسی زیر این جعبه نیادش تابوت من
برو همون‌جایی که دوست داری زانو بزن
بگو که به صدا درنیارن ناقوس شهر
نمی‌خوام که از این بیش‌تر بشم آلوده‌تر
تن منو فقط تابوت من تشییع می‌کنه
گوشت و پوستم کرم‌های خاکی رو وحشی می‌کنه
تابوت من درست شبیه یه کشتی‌ای شده
سرگردونی که نمی‌دونسته تَش چی می‌خوره
احتیاجی نیست به قبرکَن
روح من خیلی پیش از اینا کرده قبر منو حفر
وقتی نطفه‌ی من بسته شد و قلبم نبض منو زد
روزگار پر نقش نقش منو بست
از این بالا می‌پامت در حالی که
تو داری همه‌ش قضاوت می‌کنی زندگی منو
نه من متهم هستم و نه تو قاضی
نه تو اون‌قدر عابدی و نه من مست و پاتیل
از این قبرستون کوفتی ندارم هیچ اِبایی
مرده‌هایی دیدم که راه میرن تو بی‌صدایی
مرده‌های عاشق عاشقای مرده
مرده‌های جاهل جاهل‌های مرده
مرده‌های کامل کاملا افسرده
مرده‌های صاف، مرده‌های خَم
مرده‌های سردخونه و مرده‌های گرم
از این قبرستون ندارم هیچ اِبایی
مرده‌هایی که راه میرن تو بی‌صدایی
روی قبرم می‌نویسم ساکت
این‌جا یکی خوابِ که دلش نمی‌خواد پاشه
روی قبرم می‌نویسم تابوت من یه کشتی یه نفره بودش
که خارج کرد منو از دنیای راکد
روی قبرم می‌نویسم فیلسوف واسه مرگم فلسفه نباف
نمک‌هایی که دیگران دوست دارنو روی جسدم نپاش
حرفای تو واسه زنده‌هاس اونو در قفسم نذار
روی قبرم می‌نویسم کسی طلب آمرزش نکنه
من اهل التماس کردن نبودم و نیستم
کار بدم بیخ ریش خودمه
اهل اینکه کسی ریشمو نبینه نیستم
می‌نویسم هیچ روضه‌خونی نشه نزدیک
ضجه‌های بی‌تاثیر و ناله‌های کشکی رو
نگه‌دارش واسه خودت دمت گرمه بامرام
که داری نون می‌خوری از اشک چشم آدما
می‌نویسم یه درخت بکارین که ریشه کنه تو خاک
حتی اگه بی‌سایه و میوه‌ست حتی اگه خشک بود
چون درخت باریشه‌ی بی میوه
باز می‌ارزه به صدتا گُلِ بی‌ریشه‌ی خوشبو