Farshad
Door
[مقدمه]
نگاهای چپ رومه
می‌خوان باز سرزنش کنن منو
صداها چه مرموزه
پچ‌پچ می‌کنن ازم

[هم‌خوان]
دستامو بگیر
خیلی دورم از اینا
افکارو ببین
من تو فکرمم تنهام

[قسمت اول]
یه ترسی همیشه باهاش هست
هیچ‌کی نمیده باهاش دست
همه پاها رو پیش می‌ذارن
اون می‌کشه پاهاشو پس
غذای بد مزه بهش میده
مشکل داره باش آشپز
میگن شده راهات کج
کم‌کم میشه واسه کاراش دَک
نگاها چپ، نگاها چپ
هرجا وارد میشه صداها قطع
تیغ تیز و ترکش هست سمت‌ش
جوابی نیست واسه چراهاش نه
توی دل ارتش دشمن تنها، جنگ نابرابر
توی عمقش لرزش وقتش دیگه پر شده از لحظه‌های نادَخ
خنده‌های زجرآور پشتش کُشتش
دورش علف‌های هرز شد مانع رشدش
بیزار از بیداری و عاشقِ چُرتش
عادت داشت جلو آینه لخت شه
آروم زمزمه کنه بزدل بزدل
تو دیوار می‌رفت محکم مشتش
می‌کرد مُرده و زنده رو فحش‌کِش
بد می‌گذره، هر کسی بِهش اَنگ میزنه
این نهایت پست فطرتیه
همه چیز قلبشو چنگ می‌زنه
قانون چیه؟ قاضی کیه؟
خر تو خره
تازه می‌فهمه که بازی چیه
بین سکوت و عربده‌ی اون مرز، مرزِ باریکیه
سدِ پیش روشو می‌شکنه
به شدت جاری میشه
[هم‌خوان]
دستامو بگیر
خیلی دورم از اینا
افکارو ببین
من تو فکرمم تنهام

[قسمت دوم]
می‌خوان استثمارت کنن
حرفاشونو بارت کنن
انقد تو این بازی گشتم
که به فوت و فناش وارد شدم
میونِ این جنگ می‌رقصم
میرم نمی‌گم کاش می‌رفتم
انگشت بزن بالا بیارشون
قبل اینکه استفراغت کنن
رام نشو، خام، نشو وحشی بمون
گردنت ننداز تقصیرشون
سعی کن بیشتر ازشون فکر کنی
عضله‌ها مُردن اندیشه موند
ضربه‌ها رو بی‌جواب نذار
از چپ خوردی، از راست بزن
نقش بوم‌شونو بازی نکن
نذار که رو تو نقاش بشن
بذار خنده‌هاشون بره به درک
حماقتاشون بشه یه غلط
مُدارا جواب این سوال نیست
بذار که خشمت بچکه ازت
سایه داشته باش زیر سایه نرو
مجروح کن دیوِ حادثه رو
قبول نکن ایده‌های بَد و
کورش نکن دیدِ آینه رو
تفاوت تو سرآغازی برای روییدن از این خاک
نیاز به توضیح دادن نداری جایی که نیست ادراک
پس ریشه بِدووُن لعنتی
یه طوری رشد کن لعنتی
این جمله رو حفظش کن
واسه اون روزی که نوبت تو می‌رسه
منم اون که هو شد لعنتی