[قسمت اول: بامداد]
امروزم مثه فردا از بین، رفت
دیروز امروز فردا بود از بین، رفت
قد بلند شد، دورم خلوت
تنها میرم را میرم در شهر تک پر
زنجیریم زنجیر، با غصههام درگیر
بگو چند میگیری که همپای من شی
فروشی نیس بلیط این ارکستر متروکه
شهر فرنگ من پر از افکار مخروبه
معامله کردم با حقیقت این تصویرو
متنفرم از نفس خودمو این تصمیمو
متنفرم من از پوچیه این دنیا
بازیگر و جادوگر لوسیه این عنوان
حیف شد همه حرفام کنار اتوبان
حیف شد ماشینا حرفامو بلعیدن
من تو عمقم حماقت این مردم و دیدم
عید شد فکرا لباس کهنه پوشیدن
عاشق یه فاحشهم به نام حقیقت محض
آخرین طلسمم روزای من پر خاکستر
زنجیریم من همه جا، پخش و پلا هر وره شهر
توی خونه حنجرم از نعرههای وحشت شهر
اون تنهاست اون ماییم، تک بودنه من جرات محضه
گلوی سنت توی مشتم، مچاله کردن قدرت دسته
شبهای پر از تشویش سیگار و غم و ته ریش
نیست منم بانوی من، نیست در این تردید
[قسمت دوم: فرشاد]
مسابقهس ولی آروم میدوئم
وامیستم ناخن میجوئم
یه روزی خودمو نابود میکنم
درگیر تو همون مشکل قبلی
صبحا خودمو از کابوس میشورم
وضعیت و ناجور میدونم
از موضوعای داغون میخونم
درگیر تو همون مشکل قبلی
ورقا پر پر حرفم غر غر
رفتم دکتر خوب نشدم
بهش گفتم من چه مرگمه؟
گفت درگیر تو همون مشکل قبلی
میوههای درختای تو این کوچهها مزهی خون میدن
این خاک آغشتهس به خون درگیر تو همون مشکل قبلی
دنیا میزنه دست رد به من
میگه کون لق حرف من
غمگین توی جمع خنده دست من
روزمره میشه طنز تلخ من
باکره نه بیپرده حرف بزن
خستهام چقد توی قعر جنگ
گلولههاتو به قلب من بزن
مسخره میشی با طنز تلخ من
اگه خوبا زیادن بد منم
منو بگیر تا نرم هر طرف
من داغم بپا سر نرم
میمیرم اگه شعله ور نشم
طنز تلخ من، جنگ و خشم من
هیچوقت هیچی کم نشد از درد قلب من
لحن تند من دلیلی شد واسه طرد حرف من
بزار با آتیش بازی کنم
تمومه حسمو خالی کنم
به هر کی صدای منو میشنوه
تمومه قصهمو حالی کنم
بزار با آتیش بازی کنم
من به سوختن راضی شدم
از زندگیه این آدما
کاملا خودمو عاری کنم
باید زجر کشید، مثه سگ تا بوق سگ
دیروز روز تولدم بود و شمعی نبودش فوت کنم
بیا کیک بخوریم بالا بیاریم
بیا کیک بخوریم بالا بیاریم
واسهی تو میاره سکس آسایش
واسه من هیپ هاپ عشق آرامش