Farshad
Sokhan
سخن از سخنان بلعیده شده
و جنازه حس های مرده
در تبعیدگاهی فرو رفته در تاریکی
از روزی که مردی نور را آتش زد
سخن از عمل جراحی روی موجودی
که سردرگم بود در جنسیت خویش
سخن از صورت بی مویی
که میپروراند ذهنیت ریش
سخن از برف های نیامده
از اسکی های نکرده
از دلخوری هاگ های قارچ جنگلی
از باد نوزیده
از معشوقی که زاده شد
برای نرسیدنت
از دوست پسر زن حامله ات
از کتمان حرامزادگی کودکت
از چشم داشتن پیرمرد پولدار ته کوچه
به دختر باکره ت
از خیابانی که در یک شب تو را شکست
و شاعر کرد
از کاسب پارک محله
که شادی کاذب را به تو غالب کرد
از پنهان کردن نموو افسردگیت
از سراشیبی تند دل مردگیت
از کلکسیون بسته های سیگارت
از خیره شدن ها به دیوارت
سخنی از خودت
برای خودت