Farshad
Tigh
؛[قسمت اول]؛
تو تو سنگر موندی و
من رقص کنان لای گلوله ها
با ناخن های کنده
جا مونده رو دیوارای راه ورود ما
تو اسیره کالبد
من روحم خاک کردم پای سروده هام
گوش های من کر شد لا به لای نعره هام
پشت کدوم خاکریزین جاهل های خنده دار
پنهون پشت مذهب
راهب های بچه باز
پشت شهوت شعر شاعر های اهل حال
من ناراحت نیستم واسه تو
ناراحتم واسه مادرت بخاطر این وضع حملش
بیخیال خیلیام غرق کشتیام
تو از رو پل رفتی و من از راه دره
تو عاجز از درک من
اسیرم تو شهر شک
تو آزاد تو شهر نو زیر همه خوابیدی
ریش انبوهت چسبیده در کون آویزونه
الگوهای خیمه شب بازی امریکایی
دیده من مهمه ، ندیدم آسایش
توی دیده شدن با چشای پر آرایش
آهنگ بی سازتونو ، ادای دادتونو
چهره های پر از سرخاب سفیدابتونو
میوه های باغتونو ، گاز های هارتونو
کاخ های شادتونو ، عدالت شاهتونو
نمیشه باورم بیخیال یاورم
تا لحظه ی آخرم بیخیال داورم
مانکن های برده لباسای روز دنیا قد تنتونه
بردگی یه ننگه
بی هویت های تحت تاثیر
لباسای دنیاتون به تن من تنگه
برهنگی تو جفت تو جذب کرد
پس میندازی یه آشغالی از تهت
برهنگی من جنون همخوابشه
کودک من تو دنیات پیامبر وحشته
؛[همخوان]؛
دنیای تو لب تیغه
من همون تیغ تیزه برندم
تو پایین میری از گلوم مثه آب
من تو دنیات یه سم کشندم

؛[قسمت دوم]؛
من تو سوگ مرگ کور سوی نور فانوسم
عهد کردم هیچ چراغی نگیرم تو آغوشم
و چشامو، بستم دیدن رو فهمیدم
پیدا کردم گم شدن رو تو دنیای وارونم
شریانی منتهی به دریای بی آخرم
جریانی که تو حیطه ش مرگ توی چاله س
تویی که نزدیک میشی به آخرت زود
وای به حال ماهی های شناور توت
در میون بدنای گرم بی احساس
منو از تنهایی واهمه ای نیست
در میون حرفای درگیره تکرار
از کر شدن واهمه ای نیست
کوچه کوچه گشتم خونه خونه رفتم
دستم خنجرمو گرفت رو به روی قلبم
تو شهری که همه گوشا فاحشه پیشن
منو از لال شدن واهمه ای نیست
من فریب نخوردم
تموم مسکن های عالمو امتحان کردم
نه خوابوندنم نه آروم ترم
لحظاتی خالی میشم من با خوندنم
لای آفتاب پرستایی که همرنگم میشدن
دلیلی پیدا نکردم برا موندنم
ابر گذشته ها حال منو بارونی کرد
ترسم این آینده رو سیل ببره
؛[همخوان]؛
دنیای تو لب تیغه
من همون تیغ تیزه برندم
تو پایین میری از گلوم مثه آب
من تو دنیات یه سم کشندم