Farshad
Naame
[اینترو]

هی بیاین اینجا بیاین اینجا

به گذشتتون نامه بنویسین

قول میدم به دستتون میرسه

باورتون نمیشه امتحانش مجانیِ

[ورس یک]

وقتی که اینو میخونی من توو زمانی دورم

یخبندونم دور از بهاری بودن

بویی به مشامم میرسه که حس میکنم غرق خونم

ولی توو دنیای تو مث نردبونم

منو ندیدی و نمیشناسی ولی میخوای مثِ من شی

من پر از خاطره هایی أ توئم

تموم روز هات روی تنم تتوئن
نتونستم ترک کنم حسرتتو نخورم

دلم خوشه یه روزی دنیای بدون تو ولم کنه

نهال خوش روزگارت حالا درخت شده

و این قصه خوندن داره

حال و هوای هوس تشنه بودن داره

به اینجا رسیدنم نبوده تقصیرِ

چپ یا ستاره ها حاکی با تاریکی درگیره

جوابا توو ترافیکِ حادثه ها گمن

سوال ها دلیل طرح فاصله ها شدن

تو نقش اول نمایش درام تراژیکی

به قلم خودتی درست و غلط و قبر کفن خودتی

سپیده ی سرگردونی به دنیال صبحتی

توو آسمونایی بی طلوع
مسافر ابرا گاهی مرطوب گاهی میباری

غصه نخور اسلحه تاب و توان شلیکتو نداره

باروتتو حفظ کن غصه نخور

به دستور پادشاه سرزمین بزدلان

نترسیدن گناهه توبه نکن خودتو نکش

صفی توو انتظارن از روحت تغذیه کنن واسشون

لقمه نشو!

وقتی که نزدیک میشی به واژگونی

آجرهای ریخته خوشحال میشن کنارشونی

استواری فقط ادای دیوارای ریختس

اونا نمیخوان ببین که تو یه ساختمونی

تو از سنگ ریزه های ریخته ی کوه امید

کاخی خواهی ساخت به نام ناامیدی
کج و مَعوج آسیب دیده ی حبس زندان عادت

ولی نیازمند سقف واسه ادامه دادن

کور کن پنجره های دیوار کاخ تو

مکنده های درون از بیرون میان سراغ تو

درو باز کن ولی فقط واسه کسی که

از پشت دیوار دید روشنیِ چراغتو

[اوترو]

انزجارت حاکی از صدماته

یا صدمات راوی انزجارت