؛{مقدمه}؛
از جنگ تا روی یار تا سوز تار تا حقیقت
تاریکی جای نور جای شلیک رو شقیقت
رو میبلعم، گم میشی لای خاطرات
از یاد میری، میون کاغذام
؛{پیش همخوان}؛
نسیانم، ظلمت تاریخ
نسیانم، قدرت تاریک
نسیانم، قانونِ بازی
؛{همخوان}؛
از یاد خواهی رفت
از یاد خواهی رفت
از یاد خواهی رفت
از یاد خواهی رفت
؛{قسمت ۱}؛
زبون سرخ و نترسون از دل زرد
ناخون دنبال زخمی که بشه کند
خون دنبال اخراج از یه رگ
رگ دنبال تهی شدن از یه درد
درد دنبال یه میزبان تازه ست
خواب منتظر خمیازه ست
توو هوای سمی لای ابرای سفید
مرگ نفس غریبانه ست
آزاده که منتظر زنگ زنجیر نیست
دریدن با دندون دست تقدیر نیست
وقتی مدیر مدرسه دزد بوفه ست
توی حیاط مجال زنگ تفریح نیست
آتشفشان دل سینه ها گداختن
اسیرا تو زندان میله هارو ساختن
پیروزی نسیب اونیه که بعد جنگها
یادش بمونه که چطوریه باختن
تنم جریحه دار جراحت شکست
سرتاپا جنمم و جراح حافظه ت
جرم جیغ منه که جریان سازشم
و خامم نمیکنه جنجال فاحشه ت
کدوم ستاره امیدواره به تو
رو برگردون آفتاب گردون صفت
کدوم خطتو باورش کنم
وقتی سالهاست به همه جات دستبرد زدن
من نمیخوام جزوی از سوگواریات شم
من نمیخوام درگیر خون بازیات شم
هی تکراری ترین جریان داستانا
نمیتونم غرق دروغ بازیات شم
نه خیر نه شرم، نه غیر نه آشنا
نه راه نه شاهراه، نه حتم نه انکار
نه صلح نه اجبار، نه قول نه اقبال
نه قطب نه خنثی، بگرد توو چشمام
سنگینی کینه ای که ازت به دل دارم
انتقامش اینه به خاطرت بسپارم خودمو
باید حک شم رو ورقات
ازم ازت بپرسن بکشی تو جورمو
خودمو از یاد میبرم، تا تو از یاد نبریم
من داد میزنم که فریاد بزنیم
من یه اثرم که آب از سرم، گذشته
اسممو بنویس بین اونا که
شیرجه زنای تقویم توو دریای خطرن
؛{پیش همخوان}؛
نسیانم، ظلمت تاریخ
نسیانم، قدرت تاریک
نسیانم، قانونِ بازی
؛{همخوان}؛
از یاد خواهی رفت
از یاد خواهی رفت
از یاد خواهی رفت
از یاد خواهی رفت