[مقدمه: نورا]
زمستونی و بهارم
پایانِ انتظارم
دقیقه شو با ثانیه ام
کی میدونه با کیم؟
کی میدونه با کیم؟
[قسمت اول]
روی حرفات با منن
کمه طاقتم ، کجه قامتم
بی راهمه تووی راهِ تو
سر به راه نشم
بُرنده است تیغ چشمات
من هنوزم اشک دارم روی زخم آخرم
آب سرد اعتقاد بهت رو جهل باورم
خنده روی شهر شعرهای قهر عالمم
بند باز بی تعادلم معلقم
به دنبال ستون فقراتی تا که کله پا نشم
ترسم از سقوط نیست
از ارتفاعِ بودنه
از اینکه ببازی و قهرمان قصه ها بدوننت
استرس محضه لای تشنه های شیر
سینه ی خشکی که هی بخوان بدوشنت
رِندی کابوس پوچ لغوِ دیشبم
مثل حس نقطه چین بعد جمله های ناتموم
پشت حُرم شعله های نگاه های خطرناکِت
یه سایه میبینم که وایساده با کمون
[همخوان: نورا]
به سوی باد با من بیا
تا هوا شم لایِ سُرفه
فانوسم لمسم کن
نور از موهام کنه شُرّه
من راه فرارتم
آروم و قرارتم
[قسمت دوم]
ساکنم ابری یخ زده ام
دور از ماه کاملم
کل کارت های بارونامو باختم
جاییم درد میکنه که پی حفر منطقم
اونقدر کَندم که زور بازو هامو باختم
هیاهویِ هولناک هیولای هرج و مرجم
توو این بازی همه قانونامو باختم
دینِ دردِ دورانم دوره دیگه دوران
توی ولبشوی شور ماهورامو باختم
یه جوری ریخته ساختمونِ دل من
که ذهنیت دوباره ساختن رو باختم
گُم و گورم توو اندوه پیدا کردنت من
تموم ایده های یافتن رو باختم
تو مرکز محوری
تووی دور باطلم
تو نقطه ی ثابتی
من چرخشامو باختم
من توو رقص نورِ مهرِ لایِ حرفای تو
روی قوس رنگین کمون رنگ هامو باختم
[همخوان: نورا]
به سوی باد با من بیا
تا هوا شم لایِ سُرفه
فانوسم لمسم کن
نور از موهام کنه شُرّه
من راه فرارتم
آروم و قرارتم
[قسمت سوم]
اگه جایی مونده واسه صدمه
بزن اگه کبودیِ من هدفه
بیا بزن دیگه سِرّم
رو به روی عشوه های منطقت
اگه بالی دارم واسه پرواز بزن
دوباره که بال میزنم
ولی رنج شکستن توو تک تک پرام میمونه
مدیونتم وقتی تو سلول مسقف بی تفاوتی ام
میدونم دلیل ترسام چی بوده
ترسم از نبودن نیست
از شعاره بودنه
از تنِ عریان نیست از روحو ربودنه
طول جاده های منتهی به تو رو متر کردم
ترس راه نیست
مقصد با تو بودنه
من درخت خشکم که با ریشه هام میرم راه
ترسم پرته حواست به شکوفه های بهاره
خودمو محروم میکنم از حست چون
مکر پشت عشق برای من ملاله
[قسمت پایانی: نورا]
من راه فرارتم
آروم و قرارتم
تو گیر کردی توو خودت
کلیدِ سلولتم
من راه فرارتم
آروم و قرارتم