Farshad
Ghafas
نفر اول: آروم باش، آروم باش ... سلام! من شماره ی 77 97 104 100 105 هستم. به این قفس کوفتی خوش اومدی
نفر دوم: هی ... خوش اومدی تازه وارد. من شماره ی 101 115 117 115 ـم
نفر سوم: منم شماره ی 83 117 115 104 105 97 110 116 هستم
نفر اول: راحت باش، خطری نیست. شماره ی تو چیه؟
شماره ی 404: من شماره ی 404 هستم
نفر سوم: مگه میشه؟
نفر دوم: قبلیام همینو میگفتن
نفر سوم: باورم نمیشه
نفر دوم: تا آخرش ما اینجاییم
نفر اول: یه دقیقه آروم باشین ببینم. اه
شماره ی 404: داستان چیه؟ اینجا کجاست؟ اصلا من ... خودِ کیم؟
نفر اول: رفیق! ازت میخوام یه نفس عمیق بکشی و با دقت گوش کنی. ما سالای زیادیه که این تو گیر کردیم. دری که ازش اومدی رو الان که از تو بازش کنی، پشتش دیواره. یعنی دیگه از اون در نمیتونی بری بیرون
نفر دوم: میمونه یه در، که اونم اینوره
شماره 404: شماها کی هستین؟ چطوری وارد اینجا شدین؟
نفر سوم: ما پنج نفر بودیم. اینجا بیدار شدیم. هیچی هم جز شماره هامون یادمون نمیاد. نیازی به خوردن و خوابیدن و چیزای دیگه م حس نمیکنیم
شماره 404: دوتای دیگه تون چی شدن؟
نفر دوم: از همین در رفتن، دیگه هم برنگشتن
نفر اول: چندسال پیش، یه صدایی تو گوش همه مون گفت فقط یه شماره میتونه از این در خارج بشه و اونم شماره 404ـه. گفت کلید رهایی تون از این قفس دست اونه. وقتی دیدینش، بهش اعتماد کنین و بهش خروجی رو نشون بدین
شماره 404: داری شوخی میکنی؟
نفر اول: رفیق! ما اینقدر اینجا بودیم که شوخی کردن برامون بی معنیه. نمیدونیم داستان چیه ... پشت در چه خبره ... فقط میخوایم آزاد شیم از اینجا. این کار ازت برمیاد؟
شماره 404: این ...این اصلا منطقی نیست ... من نمیفهمم. ببخشید، میتونم چند دقیقه تو اون اتاق مال خودم باشم؟
نفر اول: آره حتما، چرا که نه