Farshad
Elhaam
[قسمت اول]
من داستان نگفته شده از دهنتم/از جايی ميام که نميزنه يه پرنده پر
همونجايی که زندگی ميکنی بغل مرگ/اونقدر ميبينی تا بیاد چشات از حدقه در
همه ی لغت نامه های دنيا رو هم که باز کنی واسه تعريف من مياری کلمه کم
منو سر بکش دور سرم بچرخ/بذار برا يه بارم شده من ازت بگم
هنوز روی تنت جای ترکای ديواره/من آخر تو سرتم از هر راهی بشی وارد
من جبر حاکم پشت دست تقديرم که مشتش رو بت تقديم کرد و ازت ساختش يه ديوانه
ديوا نميدونن چه سياهی ای پشت وجود روشن تو خوابه/تو رها ميشی يه روز مشتم اگه باز شه
اين وجود توست که مخترع رازه/کل دنيا ميتونه به قدرتت ببازه

[همخوان]
من يه الهام توی سر لعنتيتم/که تا آخرش ميکشونمت سمت حقيقت
بعضی وقتا تير ميشم ميرم رو شقيقت/صدبار ديگم به دنيا بيای من همينم
بايد حقيقت رو ببينی داد بکشی/طعم تلخ خفگی رو زير آب بچشی
بايد عاشق سينه چاک زندگی باشی/تا شايد بعد از مرگ به کمال برسی

[قسمت دوم]
من اون باد لعنتيم که ميپيچم توی گوشت/اشکی که ميرم تو مغز نميريزم روی گونه
يه ايدم که ميکشونمت سمت نابودی/از روزی که منو ديدی تو شبت آروم نيست
مرحم دردت دارو نيست/انگار تا الان خواب بودی
از روزی که يه بچه ی سر به راه بودی/تا الان که داری ميرسی به طعم نا اميدیِ مرگ
ما بوديم که با هم همه جا بوديم/من دارم ميام واسه خلق نابوديت
بی اراده دستت رو ميبرم رو ورقت/ تا يه لحظم نکنی تو به بودنم شک
بذار مغز فلاسفه کلافه شه برای فکر به دلايل و حقايق هستی من/هيچکدوم نميشناسين منو
چونکه پشت صورتکم
مياد بيرون دود از کلت/اگه نقاب رو برداری اونوقت ميبينی خودت رو که اونجا واستاده بودی از روز اول
[همخوان]
من يه الهام توی سر لعنتيتم/که تا آخرش ميکشونمت سمت حقيقت
بعضی وقتا تير ميشم ميرم رو شقيقت/صدبار ديگم به دنيا بيای من همينم
بايد حقيقت رو ببينی داد بکشی/طعم تلخ خفگی رو زير آب بچشی
بايد عاشق سينه چاک زندگی باشی/تا شايد بعد از مرگ به کمال برسی