Farshad
Shahre Man
"شهر من"

همه راویای من غیلو غال حال من
توتیای چشم پر از درد این جهانم
که زحمتم ازان مرگه، ندارم روزو شب
همدمم شراب قهره تاکه ناجوره شهر
دست بنداز تو دلم
ببینی پر نیازم
یار دار افتخار
دست بنداز تو دلم
ببینی مشتقم از خشمو زجرو انزجار
بی دانش از زمانم
ساعت خوشی ندارم
رخت بریده ی عادتو
دریدم
دریدنم
کشیدم
خط میزدن
با صد هزار مردم سر سفره ی تناقض
هنوزم تنهایی حالا بخور از این آخور
روی ترشتو وا کن
بشن برام بگو همه قصه هاتو
بگو که کیا رفتن؟ بگو که کیا موندن
بگو کیا برای توجه فقط قصه خوردن
بگو چه ارزشی بود توی این همه جون کندن
واسه جا شدن تو جایی که جای ما نبود کلا
اونا که خوردن بهم بگو که چی خورن ها؟
اونا که بردن بهم بگو که چی بردن ها؟
چی میشه پیدا لای تکرار مکررات
تو فکر نوش دارویی من فکر شوکران
تنهایی یعنی همه ی شهرم قافیه
همه عاملای حرکت قافیه
یار قافیه، افتخار قافیه
زندگی بی جدال قافیه

تنهایی یعنی همه ی شهرم قافیه
همه عاملای حرکت قافیه
یار قافیه، افتخار قافیه
یه خونه ی جا دار قافیه

بیا به نشون من
بخت نگون شهرو
هرزه قصه گوی شهرو
ول کن
بیا اونجایی که نبوده غم
جام می تو همراه دل خون من
ماه شب شوم من
تنها راه اتمام خشم و آشوب من
شهر من بدون قانونه بندای اخلاقو چنگ میزنه
و زیر نعل های اسبای هر کی نمیره
زمین تیره، ولی نور قصه میگه
زمین خشکه ولی بارون قصه میگه
اگه قومش اومدن کل جهانو گرفتن
ولی از کجی موسی هارون قصه میگه
وهمه همش زیر ترکه فلک میشه
نورشو میدزدن رنگ درک میشه
همه آرزوی من به وصله بدل میشه
ببر و تموم میشه این سرگیجه
هر چی زشت بود زیبا شد
بریدن تموم سیماشو
سازشو شکستن با تن حسرت
گفت شهر من نبوده مقصد
تنهایی یعنی همع شهرم قافیه...