Farshad
Fararri
"فراری"

بی قرارم. مثه دیوونه ها
گیره عادت. بیام بیرون راه
بی نگاهم، نورش بیزوره ماه
یکی صدام زد کیبوده ها؟
بگید کیبوده ها؟
چی پنهونه توی ویرونه ها
خدای دلسوز بیخونه ها
بگید کی بوده کی بوده کی بوده ها؟

تو آواره یه دالعم الخمره
تهوع تموم تاراشو کنده
میکشه هوا تو غالب مرگش
میبینه آسمون میاد به سمتش
مرد؟ نه هنو نه
برمیگرده به حالش میخنده
مرد؟ نه هنو نه
میدونه مردن دنبالش میگرده
راه میرن سایه ها تو کوچه باز
رنگ جیغ فالشی رو نت ساز
بی عجوزه شبیه دکون آز
با یه پا میدوعه تو کوچه ها
خونه بعدی بیرون در
یه جنازه بی زبون بی روح سرد
میگن تو کوچه ها میلوله مرگ
اگه نه بگید کی بوده بگید کی بوده پس؟
میکشه روزاتو مرور وقت
دیروزو مردیو امرو توصف
هی روزا میچرخه بدون وقفه
کل تاریخ تاریک تو تهوتوت هس
ککک کنده شو برس به سقف
تتت تموم درسا به دس
بده زمان بده عصا به نفس
از فردا بترس

یه صورت سوخته تو زباله ها
پخشه تو نفسا غبار خواب
مرکز شهر شلوغه ها؟
برنامه بازپخش گناه ما
کرما به کارنو کله ها خالی
کرانه کویرِ کل خشکسالی
کل کرامات کلام آلی
کدورت عامل پخش بیماری
تو یه توهم گیریم ما چندین سال
دیگه فک نکنم بتونیم بریم ما از اینجا
میخوام که بخوابم نمیخوام بیدار شم
عمریه بیدارم بیداری بیچارس
این خوابم کابوسه شبیه بیداری
بارون من میمیرم آخرش میباری

آسمون میدونست میرسه این روز
رستم ناامید میبینه دیوو
چش شکارچیو پرنده میخورد
گلستون میدونست میچشه غیرو
زاهد جعل میکنه حرف تقدیرو
گلستون میدونست میچشه غیرو
گلستون میدونست خابشو میدیید که میمیرد
تو هم میدونستی
میکشه روزاتو مرور وقت
دیروزو مردیو امرو توصف
هی روزا میچرخه بدون وقفه
کل تاریخ تاریک تو تهوتوت هس
ککک کنده شو برس به سقف
تتت تموم درسا به دس
بده زمان بده عصا به نفس
از فردا بترس