[ورس یک]
وقتی مهمه چی بپوشم مهم نی چی توو سرمه
من همونم که هر روز از رو ظاهر میخونن همه
حرفمو مثل همیشه بی پرده میزنم
تهش یه شب دیگه از این خونه بیرون زدنه
دلم به هیچ جای این خونه خوش نی
هرجا یه ذره دل خوشی بوده کشتین
از اولش هم هیشکی کنارم نبوده و
پشتم گرم بوده به کوله پشتیم
وقتی با دل پُر میزنم تو خیابون و
با صدای بلند هدفون رو میذارم رو گوشم
یه جوری جدا میشم که باورت نمیشه
میدونی انگار یه لباس نامرئی میپوشم
رو مرز فاصله ها میزنم قدم
از کف همین خیابون میرم تا قلب قصه ها
پَ وقتی داری تو از پنجره نگاه
میکنی دنبالم نگرد توو سطح اجتماع
چشای کورِ تو منو نمیبینتم
چیزی رو که نفهمی رو نمیتونی بگیری ازم
حداقل این دفعه رو یه ذره فکر کن
قبل از این که دوباره سایمو بگیری هدف
ای کاش میشد که یاد گرفت
یا میشد یه جا نوشت
که هر کی هرجوری هست حق زندگی داره
فرق تصویرش از این دنیا چه شکلی باشه
[کورس]
ما را به دم تیر نگه نتوان داشت
در خانه ی دلگیر نگه نتوان داشت
[ورس دو]
تخم داری بزار پا تو کفشام
همیشه همه چیِ این آدم ها رو اعصابه
تو توو ژستی که دنیا رو دیدی
من بی تفاوت از این که دنیا توو دستامه
ترس، هه نه نشون نمیدم
چرا دوست داری خفه خون بگیرم
توو بهشتتون هم به زور نمیرم
من لقمه نگاه های چپتون نمیشم
همه چیز هایی که میخوای بگیو ازبرم
میدونم آب گذشته چند وجب از سرم
واسه من پشیمونی بهتر از حسرته
اینه که راهی ک دوست دارم رو تا تهش نرم
با این که قول دادم به خودم جنگ نرم
حالا که اومدم تنها میمونم توو سنگرم
شما و دنیای زورکیتون یه طرف
یه طرف منم و صدای دفترم
دهن من با زور بسته نمیشه
حرفش رو میزنه تفره نمیره
خفقان توو سکوت، بسشه دیگه
این دفعه دیگه بغضش بد ترکیده
تا وقتی که این صدا، صدای بی صدا هاست
تا وقتی که میتونه این دست بنویسه
قول میدم نبینی منو تو توو سکوت
حتی واسه یِ یه، لحظه ی دیگه
[کورس]
ما را به دم تیر نگه نتوان داشت
در خانه ی دلگیر نگه نتوان داشت