Farshad
Shayad
شاید امروز آخرین روز زندگیمه

شاید قراره که سفر من برسه به ته

شاید همین آخرین قطعم باشه

آخرین صدا از آخرین دل نوشته یِ من

شاید بعد پیچ بعدی دره است

شاید ماشین توو همین سراشیبی کله است

شاید این آخرین گاز آخرین دنده است

آخرین بازی توو نقش راننده است

شاید قراره بعدش برم از این دنیا دربست

برم و بشم واسه همیشه خارج از دسترس

شاید فاصلم با مرگ همین یه ذرست

یه لحظست، شاید یه هفتست

شاید دیروز که گذشت، آخرین جمعه بود
شاید امروز آخرین شنبه است

اصاً شاید امروز مثل همه روز های رفته است

مثل همه ی فرصت هایی که دادم از دست

کی میدونه که کدوم گله کدوم پوچ

کی میدونی که چی توو دو تا دست بستست

شاید وقت دلجویی از یه دل شکستست

بدون معطلی، بدون دست دست

شاید اینجا یه تیکه از بهشتی که میگنه

شاید این آخرین فرصتمون واسه خندیدنه

شاید این عشقه شاید وقت رسیدنه

شایدم برعکس وقت دل بریدنه

شاید همه ی این سختیا فقط یه خوابه

شاید از فردا خوشیا بی حسابه
شاید تا این لحظه طعم همه چی تلخ بوده

شاید از این لحظه به بعد زندگی به کامه

شاید باید راضی شم به همینی که هست

شاید باید خودم بکنم شرایط رو عوض

شاید باید همینجا بمونم اسیر جبر

یا شاید باید برم سفر بدون صبر

شاید شاید شاید شاید

پشت هر چیزی که فکر میکنم یه شایده

از این به بعد باید ببینم با دقت

باید شادی هامو بکنم با همه قسمت

از این به بعد، نباید زندگی کرد

از این به بعد، فقط باید کِیف کرد

از این به بعد باید ببینم با دقت
باید شادی هامو بکنم با همه قسمت

از این به بعد نباید زندگی کرد

از این به بعد فقط باید کیف کرد