[آلبوم کیفِ پول | متن آهنگ «٨ سال حبس» از اپیکور]
[قسمت ۱: امیر اپیکور]
رفیقا همشون رفتن
بتیغا همشون رفتن
داشیا همشون رفتن
لاشیا همشون رفتن
وقتی دیدم اَ روم رد شدن
فهمیدم کلّاً همشون حرفن
اینا رو دیدم و خشک شدم
تنم یخ زد، انگا تا کمر تو برفم
به خودم آویزونم
عین یه لباسِ خیس
کابوس هر شب منه
میگه عقدههاتو یه جا بریز
فنا این لا به لا یه ریز
«میگن: «اپیک بده یه کار بیست
«میگم: «جمعش کنین بره بابا، دیگه تو آسمون من ستاره نیست
یه زمانی همه کارا هدف
داشتن، میرفتیم بالا از سقف
یه مشت چاقال شدن باهام طرف
به خودم اومدم داشم رفت
کارم به امنیت خورد گره
«یکیشون گفت: «همه کارات داش قره
«گفتم: «چی میگه این؟ مگه مبصره؟
اینا شکل کاره
همه پوستره
مملکت پره دزده
خب مگه
خوندن من فقط مشکله؟
:پرچم رپو کوبیدم، جعفری همه جا میگه
«این مخبره»
«به یاسر میگفتم: «بیا ایران
«میگفت: «بین اینا ما رو کیا میخوان؟
«گفتم: «اینا خودش یه نوع چالشه» میگفت: «فایده نداره، بیار ایمان
حالا خودم اینجام بیحمایت
میخوام کاریو بکنم که باید
هر از گاهی زده سرم حماقت
کی رو بگام بکنه کفایت؟
میگن نشونست
تو این روایت
به کی بگم نخوام بشم هدایت؟
بگو باید برم کدوم دادسرا بخوام اَ خدا بکنم شکایت؟
[هم خوان: امیر اپیکور]
روح نمیخوام، مال خودت
قلب نمیخوام، مال خودت
عشق نمیخوام، مال خودت
بهشت نمیخوام، مال خودت
ذات پستو بده بیاد
چرک دستو بده بیاد
واسه خودیا شستو بده بیاد
بده که اینجا ما داریم گره زیاد
نور نمیخوام، مال خودت
راه دور نمیخوام، مال خودت
چشِ کور نمیخوام، مال خودت
بگو با اینا چطوره حال خودت؟
تو که میره میاد زندگیات
دیگه میخوای چی رو بِم بدی یاد؟
باید بِکنی، بره جیبات
اینو یاد گرفتم از دل سیات
[قسمت ۲: امیر ایپکور]
Talent گرفتن منو وقتی بودم
جوون هفتادی، پرونده گله
در اومد نصف دادسرا فنه
جلو شعبه واسه عکس میریختن پره
تو آیینه گفتم: «داشی فدا سرت
«صاف برو همه اینا به یه ورت
دیدم تَش برات میمونه پا شَلت
لابی نباشه میمالن درت
Ayy
«میگن: «همینه هست
«میگم: «این زمین میخواد تأمين بذر
امیر با کسی نه میده دست
نه میده قرض
نه میره هرز
ولی کارِتون تأکید فرضه
تعیین مرزه
تحمیل ترسه
تَش
میشه عقیده نقض
تبعید مغز
تغییر فصل
ولی هنو خم نشدم تا کمر
هنو خیلی باغیرتا با منن
هنو سفتتر پایِ کارمم
اوج میگیرم بچینید بالمم
بعد این آهنگ بکنید پارمم
منم عصبیم، منم آدمم
برمیگردم تو خاک مادریم
نمیوفته دست لاشیا لاشمم
میخواستم باز کنم گرههارو
هممون بریم بالا پلّههارو
پاشدیم رفتیم تو دل کارو
که تَش بمونه یه دلِ زارو
فکر نمیکردم ببندم بارو
یه روزی بزنم همه حرفارو
بگو: «آغوش باز کنه زمین» که بالایی ول کنه خِر مارو
[هم خوان: امیر اپیکور]
روح نمیخوام، مال خودت
قلب نمیخوام، مال خودت
عشق نمیخوام، مال خودت
بهشت نمیخوام، مال خودت
ذات پستو بده بیاد
چرک دستو بده بیاد
واسه خودیا شستو بده بیاد
بده که اینجا ما داریم گره زیاد
[قسمت ۳: امیر ایپکور]
دیدم جلوم ریخت ساده خونا
واسه ما بد، خوب واسه اونا
داد زدم بره تا آسمونا
افتادن به جونم این شافه کونا
آیندتونو میدونم ندید
هرزهاین چه قدیم چه جدید
این راه، بیراهست شدید
همه باختین چه برید چه نرید
همه تو لکید
همه تو شکید
صدایی نیست بِتون بده نوید
به ما میگی وصل، تو صف سن ایچ
خودتون اَ همه جلویین صد هیچ
یه رو میفهمید
کور و کرید
همین جهلتون خفتتونو درید
واسه همین به تو میدن جیره، امثال منو میکنن تبعید
تو بگو: «حبس»، امیر نمیترسه
بگو: «ساز»، امیر نمیرقصه
«بگو: «مرگ و یه لحظه قبضه
روحی نیست، تنم نمیلرزه
ولی زدم بیرون واسه فنم
واسه غم تو چشای ننم
مهم اینه کلّم دارم ورم
دنیا پی اینه چقد داری جَنم