Putak
Hafthoz
[ورس یک]

خاطراتی که باز زنده شدن
دارم فشار میارم یکم به فکر خودم
چه دور همی هایی داشتیم ولی نه پارتی
پاتوقمون توو پارک بود بازی کارتی
یه روز شاد بودیم یه روز دپرس
اون سیگار چه حالی میدادش
پر از استرس
که نکنه یه آشنایی ما رو ببینه
بیاد پیشمون بشینه
فاز نصیحت ببینه
هر کدوممون یه اخلاقی داشتیم
ولی به همین برکت هیچکسی نبود لاشی
هم دیگه رو از ته دل دوست داشتیم
به هم قول دادیم تا آخر با هم دوست باشیم
ولی ، این سرنوشت به کی کرد رحم
که ما دومیش باشیم رفیق اکیپم رفت
یکی یکی رفتن پی زندگیشون
مگه من الآن کجام
حق میدم بهشون

[کورس]

رفیق هایی که از بچگی دیدم
خاطره هایی که باهاشون درگیرم
رفیقایی صاف و ساده بی رنگ
رو بازی میکنن نمیکشن زیرم
ولی الآن دیگه همشون پیرن
یکی یکی پی زندگی هاشون میرن
آدم ها چقدری شدن بی رحم
وقتی دوستشون داشته باشی میرن
[ورس دو]

نگاهم میکنی برا چی
دعوا داری خب سر چی
قلیون رو بچاق قهوه چی
این دود ها شدن ته نشین
تو ریه ی ما قعر نشین
شدیم ته جدول
پس بهم نگو پول و پله چی
حساب حساب کاکا برادر
گذاشتیم پاها فراتر
گذروندیم باهات تمام وقت
باهم بودیم سال ها سراسر
ولی الآن جدا شدیم
بوده به جون بابام برام سخت
زندگی همینه باهات دوست نمیشه
به این راحتی بهت بوس نمیده
واست لوس نمیشه
جوری میذاره درت
که روت نمیشه سرت رو بالا بگیری
همین تویی که روز پیشش
غبغبه پر سینه راست
انگار کفتری ولی بی لباس
خلاصه خوش باشی باهاش
هرجا هستی
ما خوش نیستیم بی تو
با اینکه همه جا هستیم
شاید این که بدون هم باشیم
هست به نفع جفتمون
امیدوارم روزی نیاد
جداییمون بشه به *
[کورس]

رفیق هایی که از بچگی دیدم
خاطره هایی که باهاشون درگیرم
رفیقایی صاف و ساده بی رنگ
رو بازی میکنن نمیکشن زیرم
ولی الآن دیگه همشون پیرن
یکی یکی پی زندگی هاشون میرن
آدم ها چقدری شدن بی رحم
وقتی دوستشون داشته باشی میرن