Yas (IRN)
Bekhatere Man
[قسمت اول]
نگاهی‌ عمیق به تقویم سر رسیدش
فهمید وقت تفریح سر رسیده
سردرگم؛ تو کوچه‌ها سرگردون
کاش میشد خدا قدیما رو برگردونه
گذشته‌هایی‌ که تو زمان حال مُرده
جوونی‌ که تو چشماش یه فرد سالخورده
و اون قربانی منم که حالا تقریبا باختم
از آدمای اطرافم اهریمن ساختم
از پدر مادر هیچ خیری وقتی‌ من نبینم
انتظار داری دیگران و اهریمن نبینم؟
عشق و از کجا ببینم من با ۲ تا چشمم؟
از پدر مادری که می‌خوان جدا بشن؟
به ما که رسید دنیا دهن باز کرد
درد و ریخت رو سرم و منو برانداز کرد
من تو دلم از شما داشتم تصویر باهم
تیکه‌پاره شدم از این تصمیم ناحق
وقتی‌ دنیا اینو می‌خواد که مخصوصاً بسوزم
چی‌ کار کنم؟ دلمو با نخ سوزن بدوزم؟
این دفعه منم که دارم شما رو نصیحت می‌کنم
من یه مُرده‌ام که دارم دائماً وصیت می‌کنم

[همخوان]
یه بارم دنیا رو از نگاه من ببینین
یه بارم شده پای صدای من بشینین
بیاین به خاطر من یه راه حل بچینین
بیاین دستامونو در کنار هم بگیریم
یه بار دنیا رو از نگاه من ببینین
یه بار پای صدای من بشینین
بیاین به خاطر هم یه راه حل بچینیم
بیاین دستامونو در کنار هم بگیریم

[قسمت دوم]
می‌خوام بدونم شما چه کاری برام کردین؟
به جز اینکه فردای منو خراب کردین؟
نمی‌خوام برم پی‌ مواد و خلاف سنگین
ولی‌ به خدا یه خطِ صافه نوار مغزیم
نه ناله، نه داد و هوار، نداره تاثیر
دعوای شبای تباهم، تمام مَستی
منو یادتون رفته خیلی‌ حواس‌پرتین
امید منو شما نقش بر آب کردین
من دیوانه‌وار تشنه‌ی نوازشم
نمی‌خوام منو دعا کنین تو نماز شب
تو خواسته‌هامو، همه‌ی نیاز‌ا رو دیدی
بگو جواب این فرزند بی‌‌آزار و میدی؟
بابا تو بُت منی، یعنی‌ تو خود منی
حال می‌کنم وقتی‌ می‌بینم دور همیم
بدون شما تنهامو دریغ از یه دوست
به خودم میگم که تو آتیش حقیقت بسوز

[همخوان]
یه بارم دنیا رو از نگاه من ببینین
یه بارم شده پای صدای من بشینین
بیاین به خاطر من یه راه حل بچینین
بیاین دستامونو در کنار هم بگیریم
یه بار دنیا رو از نگاه من ببینین
یه بار پای صدای من بشینین
بیاین به خاطر هم یه راه حل بچینیم
بیاین دستامونو در کنار هم بگیریم

[قسمت سوم]
خیلی‌ وقته این سوال توی مغزمه از قدیم
چرا؟ چرا رفتین تو اون محضر لعنتی؟
سوال که نه، کُلی‌ عقده تومه
که توی شبای تنهاییم مثِ جغد شومه
من یه جوونِ ضعیفم، دلم بی‌طاقته هنوز
چرا اینجام وقتی‌ نداشتین لیاقت منو؟
باشه، بالا سر منم یکی‌ هست ببین
منو از خدا گرفتین، می‌خواین به کی‌ پس بدین؟
به اون جماعت گرگ؟ این امانت توست
مادر این ثمر بیداری شبانته خُب
چه قدر جلوی دیگران بخوام رازداری کنم؟
چه قدر من توی دستای شما پاس‌کاری شدم؟
چه قدر از ترس بعد از جدایی تَوهم بگیرم؟
چه قدر دیگران منو به چشم ترحم ببینن؟
منو ببین، یه بیمارم، یه بی‌تاب، یه غریب
بچه نیستم واسه گریه‌هام یه تی‌تاپ بخرین
مادر قصه‌هات بودن واسه ما دوای درد
آخرش می‌مُردن همه‌ی آدمای بد
با طلاق شما منم میشم آدم بده
بیا خوبی‌ کن و بد بودنو یادم نده
[پایانی]
نه که فکر کنین
تو این قصه بد شدم؛ نه
اصلا شاید نباید این حرفارو می‌زدم
شاید جدایی تنها راه نجات زندگی‌تونه، هه
شاید به جایی رسیدین که نمی‌تونین باهم ادامه بدین
شایدم؛ نمیدونم