Zakhmi
Raziam
؛{قسمت ۱}؛
راضیم
به همه لبخندای الکیم
سوالای سطحی و
جوابای زورکیم
خاطرات قدیمیم با تصاویر کودکیم
یه بچه که تو اکثر داستانام بود تکی
خسته از زندگی که استرس ریشه داره توش
شیر و گرگ، طبیعت وحشی بیشه داره توش
راضیم از اینکه خفه نیستم
از اینکه اهل ریسکم
از اینکه سر راهم تله نیست کم
از اینکه دو تا چشم باز دارم و دو تا گوش بسته
لاشخورا، باز دورم رنگ به رنگ دسته دسته
راضی از این زندگی تو حال و لحظه
جنگ بین فکرِ باز و قشر هامو فکر بسته
راضیم از راهی که منو کشید تا توی سلاخ خونه
راضیم از اینکه سینه پُر دل خونه
راضیم از کلاغایی روی شیروونی
از حس ساخت و ساز
توو اوج ویرونی توو اوج چی

؛{قسمت ۲}؛
راضیم از کلاغای روی شیروونی
از حس ساخت و ساز
توو اوج ویرونی از تندرو های داخلیِ
لاشخورای بیرونی
از دزدای بیلیونی و داستانا که میدونی
راضیم آره توئم راضی باش
وقتی قانون میگه کون لقه ناراضی هاش
راضی باش که نره توو پاچت
چون اینجا قانون اینه
قانون میگه حرف نباشه
چون توو سکوت جنگل پُر هارمونیه
راضی باش از ته ته ته دل
حتی اگه فرو رفتیم ته ته ته گِل
راضی باش اگه لاشخوری به تَش رسیده
اگه واسه یه روز خوب خون رو زمین نقش کشیده
راضی باش که نور خورشید نوید خوبی میده
بعده کلی انتظار گله گرگا خسته میشه
فکر جنگ و دعوا نباش
این فکر از بیخ غلطه
توهین به عقایدو هر لاشخوری خوب بلده خوب بلده
خوب بلده
؛{قسمت ۳}؛
راضیم از خودم از خدا از همه
از شما آره راضیم
از عقده هامو مشکلامو
کمبودامو دردامو فکر این که فردامو
هنوز لب پرتگامو راضیم
از این که نمیشنوی حرفامو
از این که با استرس برداشته مرگامو
از اینکه تا اومدم میوه بدم
زمستون چید همه برگامو همه برگامو
مامان گریه نکن درست میشه