Imanemun
Nemigiran
[قسمت 1: جرشا]
(گویش مازندرانی)
نمیدونی چقدر پشت پرده پر شده کاغذ
این شَبا صبح شده تا من
بشم پسر رپ [?] مازنی

[همخوان: ایمانمون، جرشا]
اینا نمیگیرن، نمیگیرن منو
اینا نمیبینن، نمیبینن نه
چطور گذشتن روزام، چیا دیدم من و
پل زدم من از زیرزمین به سقف

اینا نمیگیرن، نمیگیرن منو
اینا نمیبینن، نمیبینن منو نه
چطور گذشتن روزام، چیا دیدم من و
پل زدم من از زیرزمین به سقف

[قسمت 2: ایمانمون]
ایمانمونه، بریم جرشا
مهم نیس کجایی داش
(جنوب یا شمالی (ها؟
بگو ما کجا بیایم
یا اصن شما بیاین
از ترپِ خار و مادر
تا رو بیت شجریان
نه هیچوقت نزدیم جا
کفشا رو میکنیم پا
[?] مث لباس تنم
مث چُخسا که زدم
الان معتاد منن
میان دوتایی برام، منم
میخوام برفا رو پارو کنم
میخوام نقدامو جارو کنم
میخوام مغزا رو جادو کنم، دایی
[?] جرشا بذار
(بذار گم بشم تو شب باز (میخوام برم بالا
تا آسمون میباره
(حتی رو زمینم باشم (هیچوقت نیستم
(دوتا از آسمون میادش (دوتا دوتا دوتا
این بازی، بازیِ ایمانه
(تو بگو بم چیه ایرادش (چیه ایرادش، ها؟
نابغه چاپلینم داش
ندارم حرفی از سم
باز دارا چارلی رو میکاره، آه
[همخوان: جرشا، ایمانمون]
اینا نمیگیرن، نمیگیرن منو
اینا نمیبینن، نمیبینن منو نه
چطور گذشتن روزام، چیا دیدم من و
پل زدم من از زیرزمین به سقف

اینا نمیگیرن، نمیگیرن منو
اینا نمیبینن، نمیبینن نه
چطور گذشتن روزام، چیا دیدم من و
پل زدم من از زیرزمین به سقف